جدول جو
جدول جو

معنی قشه گذاشتن - جستجوی لغت در جدول جو

قشه گذاشتن
(رَءْیْ وَ دَ)
به مسابقه برآمدن. به مسابقه گذاشتن. (یادداشت مؤلف). غوشه کردن. رجوع به غوشه کردن شود
لغت نامه دهخدا
قشه گذاشتن
به مسابقه بر آمدن، به مسابقه گذاشتن
تصویری از قشه گذاشتن
تصویر قشه گذاشتن
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از قدم گذاشتن
تصویر قدم گذاشتن
کنایه از راه رفتن و پا گذاشتن در جایی، قدم نهادن
فرهنگ فارسی عمید
(دَ تَ)
به سبق گذاشتن اسبان را. به مسابقه گذاشتن اسبان
لغت نامه دهخدا
تصویری از غشه گذاشتن
تصویر غشه گذاشتن
به مسابقه گذاشتن اسبان را
فرهنگ لغت هوشیار
کاشتن کسی را چشم به راه گذاشتن، گرفتار کردن دیگری را یا کسی را قال گذاشتن، او را منتظر گذاشتن و نیامدن، کسی را در قبول ضمانت یا کفالتی فریب دادن و خود را از میانه جستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قدم گذاشتن
تصویر قدم گذاشتن
گام نهادن پا نهادن پیش رفتن
فرهنگ لغت هوشیار
خوابیدن (در مورد دشنام و توهین و بهنگام اوقات تلخی استعامل شود)، قضای حاجت کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نقطه گذاشتن
تصویر نقطه گذاشتن
Dot
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از قفسه گذاشتن
تصویر قفسه گذاشتن
Shelve
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از قدم گذاشتن
تصویر قدم گذاشتن
Step
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از نقطه گذاشتن
تصویر نقطه گذاشتن
mettre un point
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از قفسه گذاشتن
تصویر قفسه گذاشتن
mettre en étagère
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از قدم گذاشتن
تصویر قدم گذاشتن
faire un pas
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از نقطه گذاشتن
تصویر نقطه گذاشتن
ставити крапку
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از نقطه گذاشتن
تصویر نقطه گذاشتن
een punt zetten
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از نقطه گذاشتن
تصویر نقطه گذاشتن
einen Punkt setzen
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از قفسه گذاشتن
تصویر قفسه گذاشتن
mettere su uno scaffale
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از قفسه گذاشتن
تصویر قفسه گذاشتن
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از قدم گذاشتن
تصویر قدم گذاشتن
dar un paso
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از قفسه گذاشتن
تصویر قفسه گذاشتن
ставити на полицю
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از قدم گذاشتن
تصویر قدم گذاشتن
робити крок
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از قفسه گذاشتن
تصویر قفسه گذاشتن
ins Regal stellen
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از نقطه گذاشتن
تصویر نقطه گذاشتن
ставить точку
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از نقطه گذاشتن
تصویر نقطه گذاشتن
postawić kropkę
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از قدم گذاشتن
تصویر قدم گذاشتن
stawiać krok
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از قفسه گذاشتن
تصویر قفسه گذاشتن
postawić na półce
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از قدم گذاشتن
تصویر قدم گذاشتن
einen Schritt machen
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از نقطه گذاشتن
تصویر نقطه گذاشتن
poner un punto
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از قدم گذاشتن
تصویر قدم گذاشتن
сделать шаг
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از قفسه گذاشتن
تصویر قفسه گذاشتن
помещать на полку
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از نقطه گذاشتن
تصویر نقطه گذاشتن
pôr um ponto
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از قدم گذاشتن
تصویر قدم گذاشتن
dar um passo
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از قفسه گذاشتن
تصویر قفسه گذاشتن
colocar na prateleira
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از قدم گذاشتن
تصویر قدم گذاشتن
fare un passo
دیکشنری فارسی به ایتالیایی